
تا آنجا که نفس در سینه است ،یک نفس دوستت دارم
تا آنجا که دنیایی هست و من زنده در این دنیا ،دوستت دارم
تا اوج آسمان ، به رنگ عشق ، به رنگ روشنی ها…
تا آنجایی که کسی نمیبیند ، تا جایی که کسی نمی آید، دوستت
دارم
و از نهایت بی نهایت میگذرد ، نه شبیه لیلی و نه مثل مجنون قصه
ها
لیلی و مجنون ها می آیند و میروند در اینروزها ، هر کسی ادعای
دیوانگیدارد در این دنیا
من نه مجنونم و نه فرهاد تو ، من هستم عشق بی همتایتو ، من
برای توام و تا ابد در قلب تو
ما برای هم زنده ایم ، نه به عشقدیگران ، این حکایت همیشه
میماند در عشقمان!
و آنکه ادعا کرد عاشق استو دل زد به دریاها ، رفت به سوی آن
دنیاها ،
هنوز هم نمیفهمد معنای واقعیعشق را ، من عاشقت شدم و یه
قدم پا گذاشتم ،
همه ی گذشته ها را جا گذاشتم ،تا رسیدم به تویی که همین
سوی دنیایی ،
در کنار همین ساحل دریایی!
تو همینجایی در قلب من ، به خاطر عشق گذشتیم از هم ، تا از
این گذشتنها تنها عشق به جا بماند ،
نفرت و فراموشی ها در همانجا بماند ، تا یکجابرسیم به هم ،
همانجا قدم بزنیم در کنار هم ،
برویم و برویم تا برسیم بهنهایت عشقمان!
با تو رسیدم تا آنجایی که دلهایمان به آرامش میرسند ،قلبهایمان
طعم واقعی با هم بودن را میچشند،
نه در اینجا تاریکی است و نه دلهره از آنهایی که خاموشی را به
همراه خود دارند !
تا آنجایی که هیچکس جزمن و تو نمیبیند دوستت دارم ،
حالا با آن چشمان زیبایت عمق قلب مراببین که تا کجاها دوستت
دارم